2015
گزارش تصوری این چند ماه 3
گزارش تصوری این چند ماه 2
گزارش تصوری این چند ماه
من برگشتم
از اونجایی که من خیلی پسر درس خونی هستم و همه ی این مدتو مشغول درس خوندن بودم وقت نداشتم مامانمو یه دقیقه ول کنم تا به کارهای وبلاگم برسه و الان که من در مسافرت با بابا جونم هستم مامان خانوم دوباره برگشته. و اما گزارش این چند ماه: من بزرگ شدم . قدم بلند شده و زبونم دراز بیشتر انگلیسی حرف می زنم و خیلی وقتا نمی تونم چیزی رو فارسی توضیح بدم ولی مامان و اقا بابا همش بهم می گن باید فارسی حرف بزنی ماه اول مدرسه از همه عقب تر بودم اخه من کانادا بورن نشدم چیکار کنم! تازگی ها سوراخ اشک رو ی لثه ی چشمم و کشف کردم . نمی دونم چرا وقتی اینو می گم همه غش می کنن از خنده ولی من بدم می اید اونا الویز لف او می ! حالا می تونم کج و کوله ان...
نویسنده :
مامان
7:51